شاهدخت سرزمین ابدیت

[×றЭ×] .:. [×ᗩrChvЭ×] .:. [×DЭ$iNЭr×]
۱۴۰۴/۰۵/۱۷
نبودنت به من رسیده

به نام خدای کفشدوزک های خال خالی

من عاشق

بوسیدنت شدم

وفتی که

روری موهام میشینه..

۲:۲۲ ق.ظ | حنانه|
۱۴۰۴/۰۱/۰۴
تولدم

دختر زمستان که باشی..

رفتن و

گذشتنش

تو را

آب میکند..

به وقت تولدی که هرسال بیخود تر از پارسال میشه😂

یه جوری که ۵روز بعد براش مینویسم

۱۲:۵۵ ب.ظ | حنانه|
۱۴۰۳/۱۰/۰۶
خدای شب بیدارها..

دستپاچه..

صدایت می‌کنم..می‌دانم

آن‌قدر دور خواهی بود

که چندسال نوری

میگذرد

و من

هم‌چنان

منتظرم..

بگویی

جانم..

۳:۹ ق.ظ | حنانه|
۱۴۰۳/۰۸/۱۳
🌱

تیر می‌کشد

می نشیند وسط حفره‌ی خالی

دلم..

درد را زمزمه می‌کنند..

انگشتانم..

یا تحمل‌م کم شده

یا پیر شدم

یا دارم دیونه می‌شم

۱۱:۷ ب.ظ | حنانه|
۱۴۰۳/۰۷/۱۲
خیال

چشمان‌م را می بندم..

پر می‌شوم

از

تو..

۱:۳۳ ق.ظ | حنانه|
۱۴۰۳/۰۶/۲۱
فیلم ها،کتاب ها

ننوشتن من از نبودن توست..

باشی؛سرشار می‌شوم..

نبودنت اما

سخت مرا بهم می‌ریزد..

پ.ن: فیلم دیدن و کتاب خوندن می‌تونه آدمارو بکشه..آدمایی که خیال باف های درجه یک دنیا باشن،همونایی که برای ادامه ی زندگی یا لبخند زدن هر روز صبح،با خیال خوش کسی بیدار می‌شن..

دیالوگ نوشته:درشهری‌ام که با تو برایم غریب نیست . اما دیشب را باز بی تو ، در غربت گذراندم .سهم من از عشق گوشه سرد و تاریکی از این دنیاست که با یاد تو گرم مانده است.

۱۱:۳۸ ب.ظ | حنانه|
۱۴۰۳/۰۶/۲۰
فراموشی..

یادم نمی‌رود

چشمان‌م چه قدر

مشتاق دیدار توست ..

پ.ن:این حجم از خودداری و صبوری رو تو خودم نمی‌دیدیم😊ولی من سخت تر از اینارو هم طاقت آوردم 🍀

۱۲:۴۲ ق.ظ | حنانه|
۱۴۰۳/۰۶/۱۴

پشت به آسمان که بایستی..

کمی مایل به سمت من؛

عاشق می‌شوی..

پ.ن: تقصیره این دختره اس،رفیق کله خرابم..میام و میرم

۲:۴۱ ق.ظ | حنانه|
۱۴۰۳/۰۶/۱۰
شب

دل‌م شعر می‌خواست امشب..

سُبحـــانَ مَن یُمیت ُ و یُحیــــــــی و لا ا له

ا لّا هُو ا لــَّــذی ا خَذ ا لعهْــــدَ فی ا لَسْت

سُبحان ربِّ هــر چــــه دلـــ‌‌ م را ز من برید

سُبحان ربِّ هر چه دل‌م را ز من گسست..

هی‌میرم،میام؛می‌خونمش..

دل آشوب که باشم؛می‌خونم‌ش و خنده که نه!ولی پوزخند می‌زنم بهت..

پ.ن: هرچی و بگیری یه چیزایی هست که دستت بهش نمی‌رسه..

۳:۱۳ ق.ظ | حنانه|
۱۴۰۲/۱۰/۲۵
باشم،باشی،باشد..

صرف افعال جزئی از زندگی امروز منه

بودم

بودی

بود

بودید

بودند

نبودی

پینوشت:

ای دوستای قدیمی

میشه وقتی بعد این همه سال میاید اینجا یه نشونی چیزی از خودتون بزارین پیداشین😕

یه ادرس اینستا مثلا🌱

۸:۲۰ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۹/۱۱/۱۰
امتحان

امتحااان امتحان

۴:۲۶ ق.ظ | حنانه|
۱۳۹۸/۱۲/۰۸
آرزو

به نام خدایی که همین نزدیکی‌هاست..

 

لیلة الرغائب من

کافه‌ی همیشگیست و 

فنجانی خالی

 

 

سال نوشت: سه سال ننوشتم..یه روزی می‌گفتم یه روز ننوشتن هم‌تو زندگیم غیرممکن..امان از این غیرممکن ها

این روزهای کرونایی و بودن پیش شما دوتا یه روزی خاطره می شه حکما..

 

۸:۹ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۵/۱۰/۱۱
بزرگ هديه كوچك من
به نام خداى كفشدوزك هاي خال خالي

 

هر روز كه مى گذرد

كوچك تَر خواهى شد

يك روز پير تَر

چند گِرَم بيش تَر

 

خدانوشت: مثل هر روز و هر ساعت باز تويي و بزرگي تو و هر آن چه دست توست

تو نوشت: حيف نيست آمدنت را در صفحات اين دفترمجازي ثبت نكنم؟!به تاريخ بودنت جانم...

او نوشت: حال و هواي آن  روزها مزه گسي است اين روزها....

 

۱:۳۰ ق.ظ | حنانه|
۱۳۹۵/۰۹/۲۵
بازيابى
به نام خداي كفشدوزك هاي خال خالي

 

 

اين روزهاى 

گذار

مرا مى برد

به عصر يخبندان.

وقتى ميام اينجا فقط صفحه اولشو نگاه ميكنم ،ياد روزايي كه بود و شلوغ بود..چه خوب ميشد اگه بعضي از قديمي ها رو ترك نمي كرديم..

من هنوز دوستت دارم مث اولا..

خدانوشت: ممنونم براى همه ى چيزهايي كه دادي و گرفتي..

تو نوشت: وقتي من تو ى تو نيستم اينطوري ميشه كه تو نوشت هام كم ميشه ديگه..

 

۹:۰ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۴/۱۰/۲۶
دیوانه ها
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی

 

گزینه درست را 

رد کردم

و تو را سیاه

نتیجه اش خراب شد

مردود

 

 

خدا نوشت: با تشکر از شما ، چند لحظه منتظر بمانید ..

روانی نوشت: روانی، بفهم نفهم عقده ای!! والا

طفلکی نوشت خودم: مرده شور هرچی آدم که اسمش دوسته! اسمش رفیقه! گل به روی من که اسم اینا رو بزارم رفیق که به درد لای جرز دیوار می خورن!

بعد نوشت من: بازم آدم نمی شم! وای خدا وسایلت خراب نشه!

بختک زندگی: می دونم هیچ وقت اینجا رو  نمی خونی ها ولی یه روز می زنم تو صورتت تا دلم خنک شده.

دل نوشت: دلم برات تنگ شده! دنبالت می گردم ولی انگار هیچ جای فضای مجازی نیستی! اینجا هم نیستی! دلم تنگ شده خیلی..

۱۰:۵۷ ق.ظ | حنانه|
۱۳۹۳/۰۲/۱۶
من باشد و من
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی



چشمانش فقط من باشد و من

و من همه او

حیف صبا را که می برد

آرزوهای خرد..



خدا، صدات زدم، لبخند غم اندوه مرا تو بخر..

آقای پدر این چهارمین روز پدر بی شماست..چه زود گذشت سال اول که نبودی چند ماه بعد نبودنت بود کع اعتکاف بودم..سر شد.. 

 

تو طاقچه ی همه ی ای کاش های منی..بشکن این قدمت 100 ساله ی پیر را..

۹:۳۰ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۳/۰۱/۲۶
تو در جان منی
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی


مهتاب این شب ها

بوی نا می دهد..

های حواست کجا افتاده؟؟





خدایا!! بعضی وقت ها بد جور جا خالی می دهی ها..گفته باشم..دل بستگی های کوچکم را خاطراتم را تو را و دوستانم را زندگی می کنم.

آقای پدر، اگر پدر دختری می بود، مرد بهتری بود..خودت که می دانی..


هی فلانی در نظرم تو مجسمه ی کوچکی از کوفیانی..نه نوری از انوار علی ع ..


آقای دزد ، گرفته شد..دلم ناراحت نبود ازش..از بردن بعضی خاطرات قشنگم..ولی..

۱۰:۲۳ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۲/۱۲/۰۷
دختر زمستانم
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی


دختر زمستان که باشی

جان زمین می شوی

باران بهاری





خدایا، فاصله هایی که می دهی و فکرم را مشغول می کنی خودت معحزه اعطا کن.

آقای پدر منم، دختر زمستان تو، بازم متولد می شوم بی تو..تو در میان تمام خون جاری ام جریان داری..

آقای عشق، محبتت در تقویم امسال یادگاری می ماند..

۱:۲۷ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۲/۱۱/۱۴
دختر زمستان

به نام خدای کفشدوزک های خال خالی



دختر زمستان،برف ها رسیده اند

مبادا کال بمانی..





سلام خدااااااااااااااااااااااااااااااااا چطوری؟زمین برفی و سرد و گرمه، خدا حواست باشه به همه..

دوآقای پدر سلام خوبی؟خیلی دلم برات تنگ شده،ممنون که کنارمونی و دعامون می کنی.

دو نفره سفر کردیم به سرزمین نور..و پیاده از حرم مولا رفتیم پابوس ارباب و حضرت قمر..خدایا شکرت


خونمون دزد زشت اومد، برد، خورد، بمیره ایشاالله ..


۴:۷ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۲/۰۹/۰۹
می گذرد
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی


می خواهم شعر بدزدم

از جایی

از دلی

دست و دل خودم خالی شده است..




سلام خدا ،خوبی خدا؟منم خوبم..من که فقط تو رو دارم..پس خوبم..میای بریم بیرون؟پس بیا دنبالم..

اولین سالگرد خشک و خالی گذشت .اولین سال پدر جون گذشت..همه ی اولین ها تموم شد ولی تو هنوز هستی..

بازیگر خوبی شدم..


۱۱:۳۷ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۲/۰۷/۲۷
گذر عمر
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی



میان همه ی ابرها

باران می شوم

فرو می ریزم

سقوط را از

ماه آموخته ام..



خدایا.. 

آقای پدر امشب یکسال می شه که جشن عروسی گرفتیم..یکشنبه پیش سالگرد راستکی اش بود ومن خوشحالم اونو جشن می گیریم!چون از امشب هیچ خوشم نمی یاد..

آقای پدر ، توی خواب آدما دیدنت، پیش من بودی و مراقبم..مچکرم فراموشم نکردی..خیلی خیلی بهت احتیاج دارم..دعام کن..

وبلاگ عزیزم تو مثه همه ی دلم می مونی..همیشه هر وقت از هر چی خسته ام ..خوشحالم..تلخم ..بهم گوش دادی..بی چشم داشت..بدون ترس..خاک گرفتی..من برگشتم پیشت..


۱:۱۵ ق.ظ | حنانه|
۱۳۹۲/۰۷/۰۹
بازگشت
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی



اشتباه معامله کرده ای

مرا به جای همه ی نداشته هایی

که

پا قدم من بودند..



یادآوری

خدایا گاهی فراموشم می شود همه ی خنده ها و گریه های زندگی ام را به تو مدیونم.

وبلاگ کوچکم،بی معرفتی ام را به سکوتت ببخش..

۲:۲۶ ق.ظ | حنانه|
۱۳۹۲/۰۳/۰۲
روز نبودنت
به نام خداي كفشدوزك هاي خال خالي


بگذر از تمام آسمان ها

هفت بار

هفت آسمان

همان جا خداست

بايست..



سلام.دلم براي وبلاگم بسيار تنگ است.انگار نه انگار كه ٨سال سن دارد و اگه فرزندم بود امسال الفبا را كامل ياد گرفته بود و همين روزها كار نامه مي رفت.اما چند وقت كه بهش بي توجهي مي كنم.نه عمدا اما خوب... دلم براي دوست هامم تنگ شده بسيار..

آقاي پدر امروز روز پدر بود و من كلا رو هوا بودم.صبح براي شما و پدر بزرگ ها فاتحه خودم و راهي آسمون كردم.حسوديم نشد كه خيليا براي پدراشون كادو مي گرفتن.اصلا.امسال بعد از دو سال  دقيقا از اولين سالي كه نبودي اعتكاف نيستم.ولي باز هم نتونستم بيام پيشت.

۴:۱ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۲/۰۱/۱۹
گذشته ها گذشته
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی



آسمان آبی ببار

یک وقت می شود 

دلتنگ بهار می شوی..



عید شد.سال نو شد.من هنوز اندر خم یک کوچه ام!

اقای پدر سال نوات مبارک.اینم شانس ما دیدی؟جات خالی خواهرت باز اومده خونه ما..وبماند بقیه اش.تازه تو عید آب پریا دیدم.اینقددددددددددددده دوسش داشتم.

عید معمولی بود..چیز خاصی نداشت.

آقای همسر یک عدد تولد گرفت که دوست داشتم جور دیگه ای می بود که خودش می دونه.و یک عدد کیککککککککککککککک کفشدوزکی برام خریده بود که خیلی دوسش داشتم.و دوستام پیشم بودن و یه عالمه کادوهای خوب خوب گرفتم.

فقط نمی دونم تا چرا یه دختری عروس می شه و اینها مردم هی بهش ظرف کادو می دن!!!!!! به خدا من اصلا علاقه ای به ظرف ندارم اگه یه وسیله ی هیجان انگیز کادو می گرفتم خیلی خوب می شد.مثه کادویی که  شوشو جونی ام خریداری کرده بودددددددددددددددددددددددددددددد برام.

دلم تنگ شده ..

۷:۲۷ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۱/۱۲/۲۷
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی


میان گاه و بی گاه دنیا

گاه گاهی 

دوستت دارم..




آقای پدر مبارک باشه دختردار شدنتون!اونم ۲تاآخ که نمیدونی چه شب پرشکوهیه!درکنار مردی ام که شاید الان باید یهو غافلگیرم میکرد!یا دوتایی بیرون درحال جشن گرفتن میبودیم!اما حالا امشب یاد خودخواهیاش افتاده و من ..

چه قد بد نبودنت،چه قد بد که ما۳تایی بین یه دنیا نامرد گیر کردیم.کاش خدا امشب ،کادو تورو بهم میداد..

خواهر خانوم بیمعرفت خوش باشی توجشن ۲۲سالگیت پیش پدر،مامان بزرگاو بابابزرگامون..


۱۱:۶ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۱/۱۲/۱۵
زمستان
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی



قدم می زنی و باز

هستی..

دیر می رسی

ولی هستی..






ببخشید نیستم ..با بیشترتون تلفنی در تماسم و از مزایای ازدباج اینه که تا اطلاع ثانوی اینترنت ندارشته باشی..

زمستون که می شه ،انگار همه چی مال من می شه..اسفند که شروع می شه تا اون روز آخر انگار همه ی ثانیه ها قلمروی منه..من عاشقتم زمستون..من دوست دارم برف سفید ..بارونای تند و تیز بی خبر..

آخ آقای پدر ، فکر می کنم مامان تازه می چشه نبودنت رو..گذشت زمان التیامش نمی ده بدترش می کنه..سخت ترش می کنه..این دفعه گذشت زمان هیچی درس نمی کنه..

۴:۲۷ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۱/۰۹/۲۹
دیدن دوباره
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی



سپید می شود آسمان

بگذار ببارد

شاید این دل های سربی

نیز..



بازهم زمستون شد...

امشب 2سال که تونیستی و من امروز باز هم تونستم ببینم..وچه خوبه این دیدن..


۴:۱۸ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۱/۰۹/۱۶
دل..
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی





من ندانم در دل هر کس چیست

  اما می دانم هر کسی دل دارد..




آقای پدر، این روزها سخت می گذره..برای من ،برای مامان ،هر کدوم یه جور..اما شما خوب باش..شما دعا کن..چند روز مونده تا نبودن دوباره ی شما،40 روزه بودن پدر جون..

به لطف رفیقی، به سراغ وبلاگ تنها مانده ام آمدم..ببخشید سری یه شما نمی زنم.فلق جان عروسیت مبارک باشد با تاخیرر..روزهایتان پر از قاصدک..دعایم کنید

۱:۴۴ ق.ظ | حنانه|
۱۳۹۱/۰۹/۰۳
روزهای مشکی پوش من
خدای حسین ،خدای من است..





رضای مطلق است دلم

به یاد حسین..





آقای پدر ،پیش امام رضا بودم،ضامن آهو..از وقتی شما نیستی دلم تند تند براش تنگ می شه..یادش بخیر باهم می رفتیم پیشش..یادم نمیاد آخرین بار کی بود..



پدر جونم امسال محرم اومد پیشتون..خوب صفا می کنید ها..

آقای من، چشم های تر مردمانی که نزدت می آیند را به بزرگیت به همه آنها ببخش..

حسین ع جان، باز هم تویی و مردمان مشکی پوش..دسته های بزرگ،طبل و سنج و نذری..شهادتت مبارک..



امام من

۶:۲ ب.ظ | حنانه|
۱۳۹۱/۰۸/۰۹
دانشگاه.اینترنت
به نام خدای کفشدوزک های خال خالی سرکلاس نشستیم داریم درس میخونیم!!! اینترنتم داریم،مفتی،گشت میزنیم@-}--
۱۰:۱۰ ق.ظ | حنانه|
[×DЭ$iNЭr×]